محل تبلیغات شما

اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
نه! به یک تَشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد

از علی هم شکسته تر شده است!
علتش کینه ها، حسادت هاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانت هاست

خواهرش را کسی خبر نکند
مادرش خوب شد که اینجا نیست
ه خونها، سرِ لج افتادند
هیچ تَشتی حریف آنها نیست

از غرور شکسته اش پیداست
صبر، هم صحبتِ دلِ آقاست
نه! من از چشمِ سَم نمی بینم
کوچه ای شوم قاتل آقاست

کوچه ای تنگ، کوچه ای تاریک
شده کابوس هر شبِ آقا
برگه را پس بده…نزن نامرد.
چیست این جمله بر لبِ آقا؟

از صدای شکستن بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرش راه خانه ی خود را
تا زمین خورد، اشتباهی رفت

تا که باغش میان آتش سوخت
میله های قفس نصیبش شد
کودکی نه! بگو خزانِ بهار
پیری زودرس نصیبش شد

نفسش بند آمده ای وای
به خدا نای روضه خوانی نیست
شُکر دارد که گوشه ی این تَشت
لااقل چوب خیزرانی نیست

(شاعر: وحید قاسمی)


پی نوشت:

شهادت پیامبر مهربانی(ص) و امام حسن(ع) تسلیت[یکشنبه]

شهادت امام رضا(ع) تسلیت[سه شنبه]

تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی...تو نمایندهٔ فضلی، تو سزاوار ثنایی

نم نم باران کجاست؟

ای ,تو ,ی ,شکسته ,هم ,ع ,ع تسلیت ,خزانِ بهارپیری ,بهارپیری زودرس ,زودرس نصیبش ,بگو خزانِ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

برشی از یک روزمره